آیا خوب است کارخانه یا کارگاه تاسیس کنیم؟
اگر قصد راهاندازی کسبوکار داشته باشیم، یکی از گزینههای ما میتواند دایر کردن کارگاه یا کارخانه برای تولید محصول باشد. اما آیا چنین کسبوکاری میتواند خواستههایمان را محقق کند؟ جواب دقیق و اصولی این است که برای ایجاد هر کسبوکار باید جزئیاتش را تعیین و با کمک آنها طرحی تهیه کنیم که جنبههای فنی و اقتصادی آن قابل ارزیابی باشد؛ به عبارت دیگر نمیتوانیم حکم کلی دهیم که تاسیس کارگاه یا کارخانه خوب است، بلکه باید راجع به هر طرح و ایده به صورت موردی اظهار نظر کنیم.
با این حال اجازه دهید سختگیر نباشیم و در قالب یک نوشته غیر رسمی و نه چندان دقیق، پاسخ کلی و مناسبی برای این سوال پیدا کنیم؛ چرا که خیلی از ما به تولید علاقمندیم اما ایده یا طرح مشخصی نداریم و فقط میخواهیم که تکلیفمان با این حوزه روشن شود. مثلا دوست داریم بدانیم که معمولا تاسیس یک کارگاه یا کارخانه چقدر پول میخواهد، چه مجوزهایی برای آن لازم است و کی به سود میرسد؟
در ادامه بخشی از این سوالات را طرح میکنم و به آنها پاسخ میدهم. اما ناگفته نماند که در گذشته جوابهای دقیقتر و کاملتری برای این سوالات نوشتهام که مخاطبان جدی و حرفهای میتوانند با مراجعه به ویکیتولید از آنها استفاده کنند. این یادداشت، بیشتر برای کسانی مناسب است که به تازگی در عرصه تولید قدم گذاشتهاند و میخواهند پاسخ سوالاتشان را به زبانی ساده و در کوتاهترین زمان پیدا کنند.
آیا راهاندازی کارگاه یا کارخانه با خواستهها و شرایطمان همخوانی دارد؟
منابع ما محدودند، پس مجبوریم برای تحقق خواستههایمان فقط یک یا چند گزینه مناسبتر را از بین هزاران گزینهی مختلف انتخاب کنیم. در بحث کسبوکار معمولاً هدف اصلی دستیابی به ثروت است. برای تحقق این هدف، تاسیس کارگاه یا کارخانه یک گزینه است و انتخاب آن به معنای کنار گذاشتن سایر گزینهها است. چرا که مثلاً میتوانیم جای آن به فکر کار کردن در کارگاهها و سازمانهای دیگر باشیم یا منابعمان را صرف ساخت و ساز، ارائه خدمات و کارهای دیگر کنیم. لذا قبل از هر گونه سرمایهگذاری، باید حداقل به سه سوال مهم پاسخ دهیم:
1- چه اهدافی از راهاندازی کسبوکار داریم و چه راهکارهایی برای تحققشان وجود دارد؟
2- آیا روحیات و شرایطمان با کار کردن برای خودمان و پذیرش ریسکها و مشکلاتش سازگار است یا ترجیحا باید به فکر کار برای سازمانها و اشخاص دیگر باشیم؟
3- اگر روحیات و شرایطمان با کار آزاد سازگار است، فعالیتهای تولیدی برای ما مناسبترند با فعالیتهای خدماتی؟
از آن جا که در این یادداشت میخواهم مطالب را مختصر بیان کنم و کلیتی از تمام نکات مهم را به اشتراک بگذارم، ملاحظات و نکات مربوط به سوالات بالا را تشریح نمیکنم. اما توصیه میکنم با صرف حدود دو ساعت زمان، مطالبی که در مجموعهی «تصمیمگیری برای ورود به حوزهی تولید» نوشتهام را بخوانید و آگاهانه به سوالات پاسخ دهید؛ چرا که واقعا برای خیلی از ما بهتر است که کارمندی را انتخاب کنیم یا در صدد راهاندازی کسبوکار خدماتی باشیم.
آیا تولید فقط برای ثروتمندان است؟
اگر بخواهیم واقعگرا باشیم، تولید صنعتی پول میخواهد و هزینه راهاندازی یک واحد کارگاهی یا کارخانه زیاد است؛ اما بدون پول زیاد هم میتوان به تولید فکر کرد و راهکارهای زیر قابل تصور است:
1- تولید بدون کارخانه: همهی تولیدکنندگان لزوما صاحب کارگاه و کارخانه نیستند و مطابق قانون، تولید بدون کارخانه به رسمیت شناخته شده است. بسیاری از شرکتها، قطعات مختلف یا حتی مونتاژ محصولات خود را برونسپاری میکنند و در نهایت محصول را با برند خودشان در بازار میفروشند. البته این راهکار معمولاً وقتی توجیهپذیر است که محصولمان رقابتی نباشد و بتوانیم سود زیادی از فروش هر واحد محصول داشته باشیم. مثلاً در عموم موارد به صرفه نیست که آب معدنی را با این روش تولید کنیم، اما تولید یک دستگاه آزمایشگاهی گرانقیمت میتواند توجیهپذیر باشد.
2- مشاغل خانگی: گاه میتوانیم برای تولید بعضی محصولات سبک، جواز کسب مشاغل خانگی بگیریم و از محل سکونتمان برای تولید استفاده کنیم. فهرست فعالیتهایی که برای آنها جواز کسب مشاغل خانگی صادر میشود قبلاً تعیین شده و فقط زمانی میتوانیم از این راهکار استفاده کنیم که فعالیت مورد نظرمان جزو فهرست باشد، یا آن را پیشنهاد کنیم و در فهرست قرار بگیرد. مثلاً اگر بخواهیم جعبههای تزئینی تولید کنیم، امکان اخذ این مجوز وجود دارد. برای مشاهده ضوابط و فهرستها به سایت mkh.mcls.gov.ir مراجعه کنید.
3- جذب سرمایه: بیشتر واحدهای تولیدی با مشارکت چند شخص شکل میگیرند، نه این که همه سرمایه توسط شخص واحدی تامین شود. بنابراین اگر پولمان کافی نیست، میتوانیم در صدد پیدا کردن شریک یا اشخاص و نهادهایی باشیم که کارشان تامین سرمایه است. همچنین بخشی از سرمایه را میتوانیم از طریق وام یا قرض تامین کنیم. بنابراین برای احداث کارگاه یا کارخانه فقط به جیب خودمان نگاه نمیکنیم و اگر طرحمان قابل دفاع است، باید راهی برای جذب و تامین سرمایه پیدا کنیم.
در چه اماکنی میتوان کارگاه یا کارخانه راهاندازی کرد؟
اگر دقت کنیم متوجه میشویم که به استثنای بعضی کارگاههای خدماتی مثل تراشکاری و بعضی کارگاههای کوچک و غیرآلاینده، هیچ کارگاه بزرگ و کارخانهای در داخل شهرها وجود ندارد. به صورت کلی از آن جایی که اغلب فعالیتهای تولیدی آلاینده هستند، در مورد محل فعالیتشان سختگیری میشود. چه بسا بعضی فعالیتها را حتی در شهرکهای صنعتی نزدیک شهرها نیز نمیتوان انجام داد.
برای این که بدانیم فعالیت مورد نظرمان در چه مناطقی قابل انجام است، باید به دستورالعمل سازمان محیط زیست -و البته سایر مصوبات- مراجعه کنیم و بیینیم که آن فعالیت در کدام ردهی زیست محیطی قرار میگیرد. اگر در ردهی یک باشد، میتوانیم آن را در مناطق شهری و در مناطق تجاری یا کارگاهی تاسیس کنیم. اما هر چه در ردهی بالاتری قرار بگیرد، محدودیتها بیشتر میشوند. البته این بحث، جزئیات و ملاحظات زیادی دارد. مثلاً اگر فعالیتمان دانشبنیان باشد یا جزو صنایع پیشرفته باشد، سختگیریها کمتر میشوند.
صرفنظر از جزئیات، در حد این یادداشت باید به سه نکتهی مهم توجه کنیم. اول این که شاید انجام یک فعالیت تولیدی مستلزم دور شدن از محل زندگی کنونی ما باشد که با شرایط خیلی از ما همخوانی ندارد. دوم این که اگر زمین یا سولهای داریم، شاید نتوانیم برای آن مجوز فعالیت بگیریم. سوم این که وقتی قصد انجام فعالیت صنعتی داریم، اولین قدم احداث یا تهیه سوله نیست، بلکه ابتدا باید اماکن مجاز را شناسایی کنیم.
آیا تولید محل خوبی برای تجربهاندوزی است؟
هر تجربهای ارزشمند است، اما تجربههایی که در میدان تولید به دست میآیند، اغلب گران تمام میشوند. مثلاً اگر بعد از مدتی مشخص شود که محصولمان مناسب نیست، تغییر آن میتواند مستلزم کنار گذاشتن تجهیرات کنونی و تهیهی تجهیزات جدید، اصلاح مجوزها، تغییر در چیدمان واحد تولیدی، تغییر فضای انبارها، استخدام کارکنان جدید و آموزش دادن آنها، فسخ قرارداد با تامینکنندگان و عرضهکنندگان، پیادهسازی استانداردهای متفاوت و بسیاری از اقدامات دیگر باشد. همچنین یک تغییر ساده در استراتژی بازاریابی میتواند باعث کاهش حجم فروش، فروخته نشدن محصولات قبلی، تکمیل فضای انبارها و نهایتاً توقف چرخه تولید شود.
این در حالی است که اگر یک سایت فروشگاهی داشته باشیم، اغلب تغییر دادن سبد محصولات و سیاستهای بازاریابی، هزینهی زیادی ندارد و به سادگی میتوانیم آزمون و خطا کنیم. ضمن این که هزینهی سرمایهگذاری روی بعضی کارها به قدری ناچیز است که اگر توجیهپذیر نباشند، به سادگی همه چیز را متوقف میکنیم و مسیر جدیدی پیش میگیریم.
هزینهی زیاد، انعطافپذیری کم و پیچیدگیهای تولید صنعتی باعث میشود که نتوانیم به سادگی از تصمیمهای قبلی صرفنظر کنیم و راه دیگری پیش بگیریم. از این رو «تجربه داشتن» یکی از پیشنیازهای مهم تولید صنعتی است و باید تلاش کنیم حتیالمقدور تجربیات ضروری را با روشهای ارزانتر مثل کار در سازمانها یا انجام کارهای خدماتی به دست بیاوریم. در این حالت وقتی کارگاه یا کارخانه تاسیس میکنیم، لازم نیست بابت هر تجربه کوچک، بهایی گزاف بپردازیم و نگران بقای کسبوکارمان باشیم.
آیا اخذ مجوز برای تولید دشوار است؟
مجوز گرفتن برای راهاندازی بعضی کارگاههای کوچک، مخصوصاً کارگاههایی که خدمات ارائه میدهند یا ظرفیت تولیدشان کم و فعالیتشان غیرآلاینده است، چندان دشوار نیست. در مورد این کارگاهها گاهی پروانه کسب صنفی کفایت میکند، یعنی همانطور که برای راهاندازی یک سوپرمارک، آرایشگاه یا رستوران پروانه کسب میگیریم، برای کارگاهمان پروانه کسب اخذ میکنیم و کارمان را انجام دهیم. البته برای هر کارگاه کوچکی نمیتوان پروانه کسب گرفت و گاهی به مجوزهای خاص از نهادهای دیگر مثل وزارت صمت یا سازمان غذا و دارو نیاز است؛ بنابراین قبل از هر کاری اول باید ببینیم که به چه مجوزهایی نیاز است.
اما به طور معمول، مجوز گرفتن برای خیلی از کارگاهها و کارخانجات دشوار و زمانبر است. مثلاً اگر بخواهیم یک محصول آرایشی را در ظرفیت زیاد تولید کنیم، ابتدا باید از وزارت صنعت و معدن پروانه کسب بگیریم، سپس وارد پروسهی اخذ مجوز از سازمان غذا و دارو شویم. ضمن این که شاید محصولمان مشمول یک استاندارد اجباری باشد و مجبور شویم برای اخذ نشان استاندارد اقدام کنیم. در این میان اگر کاربری ملکمان مناسب نباشد یا در جای نامناسبی قرار گرفته باشد، برای آن مجوز صادر نمیشود و علاوه بر آن دستورالعملهایی وجود دارد که باید همه آنها را بدانیم و اعمال کنیم.
ناگفته نماند که مجوز داشتن، شاید در مورد بعضی فعالیتها چندان ضروری به نظر نرسد، اما در تولید صنعتی برای دریافت وام، تهیهی زمین در شهرکهای صنعتی، ثبت سفارش برای واردات مواد اولیه، انعقاد قرارداد با شرکتهای دولتی، متقاعدسازی تامینکنندگان و مشتریان، برخورداری از معافیتهای مالیاتی، استفاده از یارانههای انرژی، حضور در نمایشگاهها، عرضه محصولات در برخی فروشگاههای اینترنتی مثل دیجیکالا، تبلیغ در بسیاری از رسانهها همچون صدا و سیما و ثبت علامت تجاری ضروری است و عملاً بدون آن شانس زیادی برای حضور در بازار نخواهیم داشت. ضمن این که بدیهی است فقدان مجوز میتواند به تعطیل شدن کارگاه یا کارخانهمان منتهی شود.
تولید، قدرتمندان را قویتر میکند
از مجموع نکاتی که گفتم، معلوم است که ورود به حوزهی تولید صنعتی و موفقیت در آن کار هر کسی نیست. میدان تولید، قدرتمندان را نگه میدارد و بقیه را اخراج میکند. در نتیجه اکثراً در میدان تولید دوام نمیآورند و میروند، اما آنهایی که خوب عمل میکنند و دوام میآورند، در محیطی نسبتاً خلوت و غیر رقابتی -البته نه در همه صنعتها- رشد میکنند و از امتیازات زیادی برخوردار میشوند. بنابراین اگر منابع و تجربهی کافی داشته باشیم و با ایدههای خوب و برنامهریزی دقیق وارد میدان شویم، دور از انتظار نیست که در بلند مدت به درجات بالایی از رشد و موفقیت دست پیدا کنیم.
تولیدکنندگان موفق اعتبار و احترام زیادی نزد نهادهای حاکمیتی و مردم دارند و از تسهیلات حمایتی زیادی برخوردار میشوند. در بسیاری از موارد، شرکتهای دولتی مکلفند نیاز خود را از طریق تولیدات داخلی مرتقع کنند و چه بسا واردات بسیاری از کالاها به دلیل وجود نمونهی داخلی متوقف میشود. در شرایط امروز که تولید ملی در اولویت قرار گرفته است، مواردی مثل اعطای ارز یا وامهای کلان به تولیدکنندگان مطرح و معتبر، متداول و توجیهپذیر است.