در مورد کتاب به زبان آدمیزاد از رضا بهاری
عنوان کتاب: به زبان آدمیزاد (یادداشتهایی درستایش پاکیزهنویسی و نکوهش شلختهنگاری)
نویسنده: رضا بهاری
انتشارات: نشر نی
بیشتر حرف میزنید یا مینویسید؟ توئیتها، کپشن پستها، کامنتها و بخش زیادی از مکالمات شما در واتساپ و تلگرام به شکل نوشتاری هستند. همچنین حسب نوع کارتان، ممکن است برای گزارش به مدیران و سرمایهگذاران، درخواست از نهادها، همکاری با بنگاههای تجاری، ارتباط با مشتریان و تبلیغ محصولات و خدماتتان از کانالهای نوشتاری استفاده کنید.
اعتبار زیاد، قابل استناد بودن، آرشیو ارزان و دسترسی آسان، باعث شده است که نوشتار، اصلیترین راه ارتباطی انسانها باشد. این کانال قدیمی، نه تنها با گذر زمان تضعیف نشده که با توسعهی ابزارهای دیجیتال، جانی دوباره گرفته است و به حضور پر رنگ خود ادامه میدهد. در نتیجه، امروزه بسیاری باور دارند که «خوب نوشتن» به موفقیتشان کمک میکند و متقاضی یادگیری آن هستند.
اما در این میان، ادبیات دشوار کتابها و قیمت بالای دورهها و کارگاههای آموزشی، مانع بزرگی برای علاقمندان نویسندگی است. در واقع اکثر کتابها، مقولهی نویسندگی را امری کاملاً تخصصی فرض میکنند و از مخاطبان انتظار دارند که مثل یک نویسندهی حرفهای، تمام اصول کلیدی را یاد بگیرند.
کتاب «به زبان آدمیزاد» از آقای رضا بهاری، آموزههای موثری برای «خوب نوشتن» ارائه میکند و در عین حال، کاملاً روان و قابل درک است. البته این مزیت، به تنهایی مطالعهی کتاب را توجیه نمیکند. نیازهای آموزشی هر کسی متفاوت است و کتابی مناسب است که با آنها همخوانی داشته باشد. از این رو، بهتر است بدانیم که خوب نوشتن به چه مهارتهایی نیاز دارد و کتاب به زبان آدمیزاد، کدامشان را تقویت میکند؟
با توجه به پیچیدگیهای نویسندگی، برای پاسخ به سوال بالا از یک مدل ساده استفاده میکنم تا تجسم شفافتری از رویه «خوب نوشتن» داشته باشیم. بر این اساس، مراحل خلق یک نوشتهی خوب را میتوانیم به ترتیب زیر فرض کنیم.
در مرحلهی اول، باید اهدافمان از نوشتن را تعیین کنیم و تصمیم بگیریم که چه مطالبی در قالب آن ارائه شود. تا وقتی مطلبی برای ارائه نداشته باشیم، دلیلی برای نوشتن نداریم. گاهی این مطالب از قبل وجود دارند (مثل یک داستان جالب) و گاهی باید آنها را با تامل و تحقیق تهیه کنیم.
در مرحلهی دوم باید ساختار و سناریوی مناسبی برای ارائهی محتوا طراحی کنیم. یک مطلب معین میتواند به روشهای متفاوتی ارائه شود، اما روایتی مناسبتر است که تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد. به عنوان مثال، اگر محتوای مورد نظر، یک ماجرای واقعی است، در این مرحله برنامهریزی میکنیم که جزئیات آن با چه ترتیبی در اختیار خوانندگان قرار بگیرد، راوی چه کسی باشد (اول شخص یا سوم شخص), روی کدام جزئیات تاکید شود و سایر مواردی که به ارائهی بهتر آن کمک میکنند. انتخابهای ما در این مرحله میتوانند روایتی کمدی، هیجانانگیز، اعتراضآمیز یا آموزنده خلق کنند و حال آن که محتوای اصلی در همهی آنها یکسان است.
در مرحلهی سوم، باید دستاوردهایمان در مراحل اول و دوم را در ظرف کلمات و جملات بریزیم تا به نوشته تبدیل شوند. این نوشته خام است و باید پردازش شود تا اثری تمیز، مؤثر و شیوا شکل بگیرد.
خیلیها، نویسندگی را محدود به همین مرحله میدانند. چه بسا در کلاس انشاء -حداقل با آن سبک و سیاقی که من به یاد دارم- روشهای تهیهی مطالب و تنظیم شیوهی ارائهی آنها را آموزش نمیدهند، بلکه تمرکز روی انتخاب بهتر کلمات و چیدمان بهتر جملات و استفادهی صحیح از علائم نگارشی است.
نویسندگان تازهکار، تا وقتی تبدیل محتوای اولیه به نوشته را بلد نباشند، عملکردشان در مراحل اول و دوم قابل ارزیابی نیست. به همین علت، بهتر است یادگیری را از مرحلهی سوم آغاز کنند، تا آموختههایشان در مراحل دیگر به بهترین شکل در نوشتههایشان منعکس شود. از طرفی در ارتباطات عادی، معمولاً نویسنده مشکلی با محتوای پیام و شیوهی بیان آن ندارد، بلکه در تبدیلشان به نوشتار ناتوان است و نمیتواند مطالب مورد نظر را روی کاغذ پیاده کند.
با این توضیحات، حالا میتوانیم به سوال بالا پاسخ دهیم: «به زبان آدمیزاد» برای بهبود عملکردمان در مرحلهی سوم است؛ یعنی کمکی به ایدهپردازی، تهیهی مطالب، پیکربندی و سناریوپردازی نمیکند، اما عملکردمان در نگارش و پردازش را تقویت میکند. در این خصوص، کتاب آقای بهاری، کاملاً تاثیرگذار و کاربردی است و ویژگیهایی دارد که به ندرت در کتابهای مشابه دیده میشوند. در ادامه، ضمن ارائهی چند نکته در مورد کتاب، به این ویژگیها اشاره میکنم.
۱. از نوشتههای روی جلد و مقدمهی کتاب به نظر میرسد که فقط در مورد نگارش نامههای اداری است. اما بر خلاف این توضیحات متواضعانه، مطالب آن جنبهی عمومی دارند و در تمامی نوشتهها قابل استفاده هستند. من به واسطهی یک کپیرایتر (کسی که با هدف بازاریابی مینویسد) با این کتاب آشنا شدم و از مطالب آن برای تنظیم بهتر مقالات مهندسی استفاده کردم. در نتیجه، با این که کتاب، نامههای اداری را هدف قرار داده، اما برای یک کپیرایتر و مونوگرافر کاربردی بوده است و برای سایر نویسندگان هم مفید به نظر میرسد.
۲. تأکید این کتاب روی سادهنویسی است. به عنوان سردبیر یک پلتفورم محتوایی (ویکیتولید) و به واسطهی سالها ارتباط با مخاطبان، به این نتیجه رسیدهام که اکثرا علاقهای به نوشتههای دشوار و پیچیده ندارند. در نتیجه، آن چه از کتاب «به زبان آدمیزاد» میآموزید، با استانداردهای امروز هماهنگ است و نیازی به بازنگری ندارد. البته اگر هدف از یادگیری، مهارت در لفاظی، بازی با آرایههای ادبی و هنرنمایی با کلمات باشد، این کتاب گزینهی مناسبی نیست.
۳. تمام جملات و نوشتههای کتاب «به زبان آدمیزاد»، الگوها و مثالهای خوبی برای «ساده نویسی» هستند. بیش از آن که نکات آموزشی کتاب مورد توجه قرار بگیرند، استفاده از آنها در نگارش کتاب، خواننده را تحت تأثیر قرار میدهد. اگر در مطالعهی این کتاب، به اندازهی کافی دقیق باشید، الگوهای سادهنویسی خود به خود در ذهنتان نقش میبندند و میتوانید به سادگی از آنها در نوشتههایتان استفاده کنید.
۴. حجم کتاب کم است و حوصلهی خواننده را با تعاریف و قواعد نگارشی سر نمیبرد. امروزه «خوب نوشتن» به یک دغدغهی عمومی تبدیل شده است و نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که علاقمندان، در حد ویراستاران حرفهای با قواعد و اصول نگارشی آشنا باشند. در کتاب «به زبان آدمیزاد»، نکاتی که قبلاً به دشوارترین شکل ممکن ارایه میشدند، با زبانی ساده و روان در اختیار مخاطبان قرار گرفتهاند.
بیتردید، کتابهای خوب دیگری هم در این حوزه وجود دارد که فرصت مطالعهشان را نداشتهام. در حد تجربهی شخصی، «به زبان آدمیزاد» را دوست داشتم و از آن لذت بردم. بارها در مورد تاثیر «قصهگویی» در نوشتار خوانده بودم و گمان میکردم که در عرصهی آموزش، تأثیرگذار نیست. حال آن که کتاب «به زبان آدمیزاد»، دقیقاً با استفاده از همین روش به اثری موفق تبدیل شده است. امیدوارم که روزی نویسندگان کتابهای مهندسی هم از سختگیری خود بکاهند و مطالب دشوار را به زبانی ساده در اختیار علاقمندان بگذارند.